رضا معمارراد / شمارهٔ ۲
آنچه در مورد آموزش باید دانست نه تنها مطالب قابل ارائه است بلکه نکاتی کلیدی وجود دارد که در اثربخشی آموزش بسیار حائز اهمیت است. هدف از یک آموزشِ اثربخش فقط انتقال اطلاعات علمی نیست، بلکه نتایج بدست آمده از آن را نیز باید گسترش داد. برای رسیدن به این هدف، آموزگاران با عشق و علاقه و برخورداری از شخصیت معنوی و برجسته و آشنا با اصول و روش های علمی، بر دل وجان فراگیران خود نفوذ نموده و استعدادهای بالقوۀ آنان را پرورش داده و شکوفا نمایند.
پیچیدگی رفتار انسان درکلاس و نقش آن درتحقق اهداف آموزشی از سالها پیش توجه صاحب نظران عرصۀ تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. باانجام سالها مطالعه به این نتیجه رسیدهاند که دستیابی به اهداف آموزشی، زمانی امکان پذیر است که منابع انسانی دانا، متخصص و با انگیزۀ کافی، با در اختیار داشتن منابع لازم، هدایت و رهبری کلاس را به عهده بگیرند. معلمان درکلاس باید از فن رهبری در بهکارگیری روشهای صحیح درتحقق اهداف آموزشی آگاه باشند تا استفاده از روش ها و فنون صحیح نتایج مطلوبی را عاید کند.
مطالعات بسیاری پیرامون نوع آموزش، روش های آموزش در سنین مختلف، روانشناسی آموزش و... صورت گرفته است. تمامی این موارد بیانگر اهمیت بالای این مقوله در زندگی فردی و اجتماعی افراد و اشخاص جامعه می باشد. نتیجۀ برخی مطالعات انجام شده پیرامون مسائل مختلف آموزش بیانگر موارد زیر است:
- مادرانی که به مدرسه رفتهاند، درآینده فرزندانی سالمتر و با تغذیۀ بهتر داشته که به همان نسبت احتمال موفقیت این فرزندان بیشتر میباشد. آموزش، توانایی خانوادهها برای رسیدگی به مشکلات جسمی و روحی فرزندان را افزایش میدهد. اگر شما خوب آموزش دیده باشید، در صحنههای مهم زندگیتان بهتر عمل خواهید کرد. برای مثال والدینی که خوب آموزش دیدهاند در شرایط بحرانیِ خانوادگی کنترل بیشتری دارند و میتوان گفت نسبت به افراد آموزش ندیده، موقعیت را بهتر مدیریت میکنند.
- فرصتهای متعددی را در اختیار افراد قرار داده و امکان تعریف نقشهای اجتماعی بیشتری برای دیگران فراهم میکنند. انسان در هر مرحله از زندگیاش ملزم به پذیرش نقش هاییست که جامعه به او میدهد. ما از کجا میدانیم که در زمان تغییر نقش هایمان کدام مسئولیتها از ما سلب میشوند و کدام مسئولیتها بر عهدۀ ما قرار میگیرند؟ آموزش ما را در پذیرش این نقشها و نهایتاً مشارکت در امور اجتماعی آماده میکند.
- مدرسه به جلوگیری از خطرات قاچاق و کار کودکان کمک میکند. وقتی کودکان از حق خود به خوبی بهرهمند باشند، بهجای پرداختن به امور بیاهمیت و گاهاً ناشایست، درگیر مسائلی همچون مدرسه و کار گروهی و هدفمند می شوند که بستر آمادگی آنها را برای پذیرش نقشهای مهمتر در بزرگسالی فراهم می کند.
- آموزش باعث ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس می شود؛ خودتان مقایسه کنید!
- آموزش چیزهایی را که برای مشارکت در دنیای امروز نیاز داریم به ما ارائه میدهد. ما آموزش میبینیم و درک میکنیم تا در زمان مشارکت در نقشهای اجتماعی و امور مختلف، افراد مفیدتری باشیم.
- درک بیشتری از توانایی و پتانسیل فرد ارائه می دهد. آموزش ما را به شناخت عمیقتری از خویش فرا میخواند. با دانستن مطالب بیشتر، از هرآنچه در آن توانمند هستیم آگاهتر میشویم.
اگر باور داریم که جوامع بشری به طور مداوم دستخوش تغییر وتحول میشوند، باید قبول کنیم این تحولات ناشی از دگرگونیهایی است که در نظام آموزشی صورت میگیرد. درچنین جوامعی، تنوع وپیچیدگی نیازها بیشتر شده و برای ارضای این نیازها، به علوم وفنون پیچیده تری نیاز پیدا میشود. بدیهی است که کسب علوم وفنون درسایۀ روشهای پیچیدهتر امکان پذیر خواهد بود، بنابراین وظیفه و مسئولیت افراد در نقش معلم، روزبهروز سنگینتر میگردد، چرا که روشهای سنتیِ متداولِ تدریس قادر به هدایت افراد به سوی یک تحول عمیق نخواهند بود. روشهای منسوخِ یادگیری، نهتنها به درد دانش آموزان جامعۀ کنونی نمیخورد، بلکه باید با آموزشِ چگونه آموختن و چگونه اندیشیدن، کیفیت تفکر را در آنان قوت بخشید. اگر هدف از تدریس افزایش کیفیت تفکر در فراگیران باشد، دراین صورت آنها را بایستی به طور عملی درگیر جریان فکر کردن درکلاسهای درسی نمود.
انتقال اطلاعات توسط بشر هرگز میسر نمیشد اگر برقراری ارتباط بین انسانها شکل نمیگرفت. ارتباطات بود که بست یادگیری و آموزش انسان را گسترش داد و موجب فراهم شدن پیشرفت جوامع بشری گردید. در سیر تکامل بشر، همواره ارتباطات به دلیل تأثیر غیرقابل انکار آن بر یادگیری و آموزش، از اهمیت بسیار والایی برخوردار بوده است. نسلها گذشتند و ارتباطات روزبهروز گسترش یافتند. انسانها آموختند که هرچقدر یاد بگیرند باز هم دروازههایی به روی آنان گشوده خواهد بود که ایشان را ملزم به یادگیری بیشتر خواهد کرد. اما نباید فراموش کرد که در راه دستیابی به هر امری، مسائلی وجود دارد که در نگاه اول اهمیت بالایی ندارند درست مثل حاشیۀ هر متنی که شاید از اهمیت بسیار کمتری برخوردار باشد اما راستش گاهی همین حواشی ما را به چالش میکشند: هیاهو و طغیانِ افکارمان آنگاه که بیپناه در جهانی از ارتباطات، اطلاعات، دانستهها و ندانستهها غوطه وریم. اما به راستی در جستجوی چه باید بود؟ اینجاست که معجزۀ کتاب چاره ساز است. «کتاب»، همان رفیقِ صبورِ راه بلد. دنیای زیباتری خواهیم داشت اگر لابهلای تمام مشغلههایمان کمی مطالعه کنیم و در آغوش امنِ کتاب، ذهن خود را از چالشهای دنیای مدرن در امان داریم.
در فرآیند دستیابی به آموزش خوب و تاثیرگذار، ابتدا لازم است معلم خوبی باشیم، و پیش از آن لازم است بدانیم که در کنار تمام استعدادهایمان چگونه میتوان این امر را محقق کرد. تجربیات معلمان قدیمی و باسابقه میتواند نقش مهم و پررنگی در بهبود سیستم آموزشی داشته باشد. از آنجایی که سیستم آموزشی کشور ژاپن و موفقیتهای آن شهرت بهسزایی دارد، لازم است تا به تجربیات آموزگاران این کشور توجه بیشتری نشان داده شود. در این میان، یوشی تاکا ایشی کاوا (Yoshitaka Ishikawa) که یکی از معلمان و مدیران باتجربه در کشور ژاپن است، تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار داده است.
کتاب «معلم ژاپنی به مثابه رهبر» کتابی است که در آن میتوان با تجربههای یک معلم آشنا شد. کتاب. در این کتاب یوشی تاکا ایشی کاوا، از مسائل مختلفش بهعنوان معلم میگوید. او کتاب را با اندیشههایش برای معلم شدن شروع میکند و در جریان کتاب شاهد این هستیم که او چگونه از خود معلم میسازد. در این مسیر با موضوع درسپژوهی که یوشی تاکا، گسترش آن را به عنوان رسالت خود انتخاب میکند آشنا میشویم. یوشی تاکا برایمان از برنامهریزیهای کلاسهایش میگوید. در این کتاب بارها با این صحنه روبهرو میشویم که یوشی تاکا کار خود را به عنوان یک معلم مورد ارزیابی و نقد قرار میدهد و آنها را به مسئلههایی برای پژوهش تبدیل میسازد. در بخشی از کتاب آمده:«چرا در کلاسهایی که بازدید میکنم، همه چیز خوب پیش میرود، اما در کلاس خودم اینطور نیست؟ رمز موفقیت آن کلاسها چیست؟» یکی از نکات مهم این کتاب تاکیدی است که بر یادگیرنده بودن معلم میشود. و اینکه هر معلم لازم است برای مسئلههای کلاسش به مشاهده و مطالعه بپردازد. اینکه نسخهی از پیش تعیین شدهای برای بسیاری از این مسائل وجود ندارد.
در بخشی از کتاب «مدیر ژاپنی به مثابه رهبر» میخوانیم:
«مشاورۀ دانشآموزی در ابتدا به قدری با مخالفت مواجه شد که مانده بودم چه کار باید بکنم. این تفکر وجود داشت که وقتی تا به حال این کار را انجام ندادهایم، چرا باید از حالا به بعد متفاوت با همیشه عمل کنیم؟! افرادی هم بودند که میگفتند حالا چه شده که باید حتماً با بچهها صحبت کنیم؟ یا چرا باید حتماً ساعتی را به این کار اختصاص دهیم؟ به همین خاطر نمیدانستم باید با این مسئله چکار کنم. اما در این حین که چند باری با مدیر مدرسه صحبت کردم، این پیشنهاد به من شد که ساعت اضافی را به مشاوره اختصاص دهیم. با اختصاص زنگ ششم به این کار در روزهای جمعه، به نوعی برای همه فرصت این کار به وجود آمد. و هر چه که بود به هر حال همه به این نتیجه رسیدند که صحبت با بچهها هم کار خوبی است. طبق تصوری که بود، معلمانِ پایههای پایینتر با من همکاری کردند. گمان میکنم بعد از اختصاص یک زمان توسط معلمان پایههای پایین برای مشاوره، توانستیم این کار را در کل مدرسه انجام دهیم و همه نیز توانستند با خیال آسوده در این کار شرکت کنند. یکی از معلمان میگفت هرچند تعداد سال سومیها زیاد است اما درست نیست که نتوانیم چنین فرصتی را در اختیارشان بگذاریم، و در عمل با ماهیانه کردن مشاورۀ دانشآموزی توانستیم این کار را به میزان بالایی انجام دهیم. تا به حال، معلمانی بودند که چون کلاسها در ماه ژوئن دو هفته بیشتر نبود، در میان مشغلۀ فراوانی که داشتند، تا نزدیک تعطیلات تابستان به مدت یک ماه کار مشاوره را انجام میدادند اما الان بسیار خوشحال هستند که اینگونه در طول سال کمکم با بچهها وقت گذاشته و توانستهاند با آنها صحبت کنند.»
این کتاب را میتوان «درسپژوهی در میدان عمل» نیز نامید. درسپژوهی به مثابه الگویی اثربخش برای بهسازی آموزش، نظریهای برای بهسازی عمل و به عبارتی دیگر ساختن نظریه در متن عمل است. این کتاب میکوشد به خوانندگان نشان دهد که چگونه در میدان عمل، یعنی مدرسه و کلاس درس، تئوری تربیتی ساخته میشود، شکل میگیرد، بازسازی میگردد و توسعه مییابد.
امروزه محرومیت از تحصیل کودکان یکی از معضلات اغلب جوامع است. از ترک تحصیل و فرار از مدرسۀ دانش آموزان به عنوان دغدغهای اجتماعی یاد میشود زیرا در سایۀ نبود آموزش مهارت زندگی، طمع سوداگران مواد مخدر از فرصت پیش آمده بیش از پیش شده و زمینه ساز بروز آسیبهای اجتماعی فراهم شده.
با توجه به توسعۀ دانش انسان در صنایع مختلف، ضرورت تحصیل در نظر خانوادهها نیز بالا رفته است. از این رو در زمان بحرانی، استفاده از کمکهای تخصصی در جهت رشد فرزندان مؤثر خواهد بود. بنابراین زمانی که با مشکلات تحصیلی فرزندان مواجه میشوید، بهجای اقدامات خودسرانه باید با استفاده از مشاورۀ تحصیلی به عنوان راهی برای کاهش عوامل مضر توجه کرد.
1. مشکلات مالی و اقتصادی
از جمله علل مهمی که سبب ترک تحصیل و انصراف از ادامۀ آن در افراد میشود، مشکلات مالی و عدم توانایی برای برطرف کردن آنها در فرآیند تحصیل است. همین امر سبب میشود تا بسیاری از استعدادهای درخشان و ذهن های توانمند، قبل از شناخته شدن و بکارگیری تواناییهایشان در مسیر پیشرفت و توسعه، در نطفه خفه شوند و اجازۀ درخشندگی و بهرهبرداری از آنها به سبب مشکلات مالی گرفته شود.
2. مشکلات فرهنگی
نداشتن اندیشه و تفکر صحیح پیرامون تاثیرات مطلوب ادامه تحصیل و کسب دانش لازم برای مواجهه با موقعیتهای مختلف در زندگی، عامل دیگری است که سبب دلزدگی افراد از ادامه تحصیل میشود. عامل دیگری که در زمینۀ مشکلات فرهنگیِ ترک تحصیل وجود دارد، نگریستن به آمار بالای افراد درس خواندۀ بیکار در جامعه است.
3. مشکلات شخصی و فردی
یکی دیگر از عواملی که سبب ترک تحصیل در افراد می شود، علل شخصی و فردی است. این علل از آن جایی شکل میگیرد که فرد ذاتا تمایلی به فراگیری دانش ندارد و به سبب بروز مشکلاتی در امر یادگیری و آموزش، نمیتواند نتایج مطلوبی کسب کند. وجود تنش های خانوادگی و نبود آرامش در خانواده سبب میشود تا دانش آموزان و دانشجویان تمایلی به ادامۀ تحصیل نداشته باشند و از درس خواندن دلسرد شوند.
4. مشکلات آموزشی
نبود استراتژی مشخص و بهینه در امر تدریس و عدم ارائهی مطالب سودمند از سوی کادر آموزشی نیز یکی دیگر از عللی است که فراگیران را از ادامه تحصیل منصرف میکند. آموزشِ مطالب قدیمی و بلا استفاده و تکیه بر یادگیریِ دانش بدون توجه به روحیات هر فرد نیز در این دسته از علل ترک تحصیل گنجانده میشوند. سختگیری کردن بیش از حد و عدم توجه به استعداد هر فرد و ناتوانی از پرورش آن نیز سبب سرخوردگی های ابتدایی و تغییر نگرش از لذت بردن از تحصیل، به اجبار و بلا استفادگی و وقت تلف کردن میشود.
- ازدواج زودهنگام در دختران
- اشتغال به کار زودهنگام در پسران
- عدم کسب لذت از کار
- عدم احساس ارزشمندی اجتماعی
- ناتوانی از شرکت در بحثها و آوردن استدلال
- عدم توانایی در حل مشکلات و سازماندهی درست آنها
- ناتوانی از کشف استعدادها و هویت شخصی
- بی تجربگی در امر پرورش فرزند از سوی مادران
- ناتوانی از تأمین خواستههای مالی از سوی دختران
- تنها جایی که تو میتونستی با هم سن و سالهات باشی، حرف بزنی، بخندی، همون مدرسه بود که از من دریغ شد....
امروزه محرومیت از تحصیل کودکان یکی از معضلات اغلب جوامع است. از ترک تحصیل و فرار از مدرسۀ دانش آموزان به عنوان دغدغهای اجتماعی یاد میشود زیرا در سایۀ نبود آموزش مهارت زندگی، طمع سوداگران مواد مخدر از فرصت پیش آمده بیش از پیش شده و زمینه ساز بروز آسیبهای اجتماعی فراهم شده.
با توجه به توسعۀ دانش انسان در صنایع مختلف، ضرورت تحصیل در نظر خانوادهها نیز بالا رفته است. از این رو در زمان بحرانی، استفاده از کمکهای تخصصی در جهت رشد فرزندان مؤثر خواهد بود. بنابراین زمانی که با مشکلات تحصیلی فرزندان مواجه میشوید، بهجای اقدامات خودسرانه باید با استفاده از مشاورۀ تحصیلی به عنوان راهی برای کاهش عوامل مضر توجه کرد.
1. مشکلات مالی و اقتصادی
از جمله علل مهمی که سبب ترک تحصیل و انصراف از ادامۀ آن در افراد میشود، مشکلات مالی و عدم توانایی برای برطرف کردن آنها در فرآیند تحصیل است. همین امر سبب میشود تا بسیاری از استعدادهای درخشان و ذهن های توانمند، قبل از شناخته شدن و بکارگیری تواناییهایشان در مسیر پیشرفت و توسعه، در نطفه خفه شوند و اجازۀ درخشندگی و بهرهبرداری از آنها به سبب مشکلات مالی گرفته شود.
2. مشکلات فرهنگی
نداشتن اندیشه و تفکر صحیح پیرامون تاثیرات مطلوب ادامه تحصیل و کسب دانش لازم برای مواجهه با موقعیتهای مختلف در زندگی، عامل دیگری است که سبب دلزدگی افراد از ادامه تحصیل میشود. عامل دیگری که در زمینۀ مشکلات فرهنگیِ ترک تحصیل وجود دارد، نگریستن به آمار بالای افراد درس خواندۀ بیکار در جامعه است.
3. مشکلات شخصی و فردی
یکی دیگر از عواملی که سبب ترک تحصیل در افراد می شود، علل شخصی و فردی است. این علل از آن جایی شکل میگیرد که فرد ذاتا تمایلی به فراگیری دانش ندارد و به سبب بروز مشکلاتی در امر یادگیری و آموزش، نمیتواند نتایج مطلوبی کسب کند. وجود تنش های خانوادگی و نبود آرامش در خانواده سبب میشود تا دانش آموزان و دانشجویان تمایلی به ادامۀ تحصیل نداشته باشند و از درس خواندن دلسرد شوند.
4. مشکلات آموزشی
نبود استراتژی مشخص و بهینه در امر تدریس و عدم ارائهی مطالب سودمند از سوی کادر آموزشی نیز یکی دیگر از عللی است که فراگیران را از ادامه تحصیل منصرف میکند. آموزشِ مطالب قدیمی و بلا استفاده و تکیه بر یادگیریِ دانش بدون توجه به روحیات هر فرد نیز در این دسته از علل ترک تحصیل گنجانده میشوند. سختگیری کردن بیش از حد و عدم توجه به استعداد هر فرد و ناتوانی از پرورش آن نیز سبب سرخوردگی های ابتدایی و تغییر نگرش از لذت بردن از تحصیل، به اجبار و بلا استفادگی و وقت تلف کردن میشود.
- ازدواج زودهنگام در دختران
- اشتغال به کار زودهنگام در پسران
- عدم کسب لذت از کار
- عدم احساس ارزشمندی اجتماعی
- ناتوانی از شرکت در بحثها و آوردن استدلال
- عدم توانایی در حل مشکلات و سازماندهی درست آنها
- ناتوانی از کشف استعدادها و هویت شخصی
- بی تجربگی در امر پرورش فرزند از سوی مادران
- ناتوانی از تأمین خواستههای مالی از سوی دختران- تنها جایی که تو میتونستی با هم سن و سالهات باشی، حرف بزنی، بخندی، همون مدرسه بود که از من دریغ شد.....