شروع سال تحصیلی برای بعضیها بوی کتاب نو و دفتر تازه میدهد، اما برای بعضی دیگر، یعنی حسرت…بیاییم با هم دست در دست هم بگذاریم تا هیچ دانشآموزی به خاطر مشکلات مالی از تحصیل باز نماند.
سهم کوچکی از شما، دنیایی بزرگ برای آینده یک دانشآموز است.
از زبان مادر خانواده:
خانواده:همسرم قبلا آنژیو کرده و ۴ بار هم برای سرطان روده عمل شده است. هنوز به درمان و رژیم غذایی نیاز دارد اما چند سال است بهخاطر مشکلات مالی به دکتر مراجعه نکرده. مشکل شدید عصبی دارد؛ گاهی ما را کتک میزند و بعد پشیمان میشود.
پسر ۲۱ ساله: کارگر باتریسازی با درآمد ۸ تا ۱۰ میلیون تومان.
دختر کلاس هشتم: با معدل ۱۹/۰۷ و پرامید به آینده.
زندگی این خانواده را با کمک خود آسان کنید.
دختری ۱۹ ساله در کنار مادر بیمار (با آسم شدید و از کارافتاده) تنها نانآور خانه است.
با کمک خیرین، یک مغازه کوچک کیف و کفش برای او راهاندازی شده تا بتواند با تجربه فروشندگیاش خرج زندگی را تامین کند.حالا با خرید کوله و کفش برای دانشآموزان نیازمند از این مغازه،
با یک تیر دو نشان میزنیم:
از ۱۴ تا ۱۹ شهریور، به همت گروه خیریه فردای سبز، اردوی بهسازی مدرسه عابدیننژاد در روستای همدانک (نسیمشهر، تهران) برگزار میشود.
هدف:
آمادهسازی محیطی سالم و ایمن برای ۷۰۰ دانشآموز این مدرسهٔ دو شیفته، پیش از آغاز سال تحصیلی جدید.
با محوریت دانشآموزان نیازمند
همراه با حضور خانوادههای محترم دانشآموزان و خادمین جشن
برنامههای چشن:
از زبان مادر:
قبلاً با نظافت منازل کمی درآمد داشتم، اما از وقتی دیسک کمرم شدید شده دیگر نمیتوانم این درآمد را داشته باشم و هزینهای برای درمان هم ندارم. من ماندهام و سه دانشآموز و رهن خانهای که باید ۵۰ میلیون تومان اضافه کنم.
کمک کنیم تا این سه دانشآموز بتوانند تحصیل کنند و آیندهشان به خطر نیفتد.
از زبان مادر:
تمام رهن خانه خرج اجاره شد و صاحبخانه ما را بیرون کرد. سه شب را در پارک خوابیدیم. حالا در خانهای خالی از وسایل ساکن هستیم؛ صاحبخانه جدید دلش سوخت و پناهمان داد و فقط ده روز برای پرداخت رهن وقت داریم. صاحبخانه قبلی هم هر روز تماس میگیرد و تهدید میکند که وسایلمان را از راهپله به خیابان میریزد.
از زبان مادر:شوهرم معتاد به شیشه و دچار توهم است؛ تا جایی که یکبار خانه و تمام وسایل را به آتش کشید.اکنون در خانه یکی از بستگان زندگی میکنم که به شهرستان رفتهاند؛ اما چند روز دیگر بازمیگردند و من باید خانه را تخلیه کنم.
خانه یعنی امنیت… بیایید امنیت را برگردانیم.
از زبان پدر:
اعصابم ضعیف است و هر جا برای کار می روم دعوایم می شود. ۲.۵ سال است که پسرم به صورت نارس به دنیا آمده و بیماری کلیه و ریه و کمخونی دارد.
نوزاد نارسی که با کلیه و ریه ضعیف به دنیا آمد، حالا به خانه ای امن نیاز دارد
دختر کلاس دوم گاهی نفسش بند می آید
از زبان مادر:
شوهرم پس از سالها اعتیاد، تازه ترک کرده و در جستجوی کار است. پسرم کارگر ساختمان است اما کمک مالی نمیکند. صاحبخانه برای تمدید اجاره ۲۰ میلیون تومان میخواهد.
دخترم کلاس دوم: هنگام سرماخوردگی مشکل تنفسی دارد و اکنون به دلیل درد پا نمیتواند درست راه برود. و هزینه ای برای درمان او نداریم.
با ۲۰ میلیون تومان میتوانیم سرپناه این خانواده را نجات دهیم.
کلاس اولی داریم که کارتون نمیبینه!
از زبان مادر:
«چند سال است شوهرم به خاطر اعتیاد، ما را رها کرده. من تنها با سه پسرم ماندهام. تلویزیون خانهمان سوخت و دیگر قابل تعمیر نیست. حتی از پس پرداخت اجاره خانه هم برنمیآیم. پسرهایم که در کلاس اول، دوم و چهارم درس میخوانند، آرزوی کمی شادی و آرامش دارند.»
نیاز فوری:
با خرید تلویزیون، شادی و با پرداخت اجاره خانه، آرامش را به این خانواده هدیه کنیم.
از زبان مادر:
وضعیت مالی ما به قدری نامناسب است که حتی توان تهیه غذای کافی را نداریم. دخترم به سوءتغذیه و افسردگی شدید مبتلا شده. خودم نیز با کمکاری تیروئید، سردردهای مداوم و دلدرد دست و پنجه نرم میکنم، اما هزینهای برای درمان ندارم و مجبورم درد را تحمل کنم.
بیایید با هم کمک کنیم تا استرس از دست دادن آخرین پناهگاه را از این خانواده دور کنیم.
هیچ چیز نمانده به جز یخچال و فرش
از زبان مادر:
تمام پول رهن خانه خرج اجاره و قبضها شد. تصمیم گرفتم جدا از شوهرم زندگی کنم و در حال طلاق هستیم. وقتی برای بردن وسایلم رفتم، دیدم همه وسایل را فروخته و فقط یک یخچال و یک فرش باقی مانده بود؛ حتی یک ماهیتابه نمانده بود تا برای دخترم یک تخممرغ بپزم.
برای آغاز دوبارهشان همراه شویم.
از زبان مادر:
شوهرم بیمار است و خودم کار در خانه انجام میدهم گرچه ماهی ۱ میلیون تومان هم نمیتوانم دربیاورم.
میگرن دارم و موقع عصبانیت بدتر میشوم.
بیایید آرامش را به خانوادهای دردمند هدیه کنیم
از زبان یکی از مادران:
«شوهرم معتاد بود و حدود چهار سال پیش خانه را ترک کرد. من ماندهام با سه کودک، که یکی از آنها بیشفعال و تحت درمان است. وقتی تلویزیون داشتیم سرگرم میشد و آرامتر بود، اما حالا تلویزیون کاملاً خراب شده و قابل تعمیر نیست.»
خانوادهها:
با اهدای تلویزیون میتوانیم دل این بچهها، مخصوصاً کودکان یتیم و بیمار را شاد کنیم.
از زبان دختر ۱۷ ساله:
«مادرم مبتلا به سرطان خون است. بعضی هفتهها هزینه درمانش بیشتر از ۵ میلیون تومان میشود. از بس او را بغل کردهام و از چهار طبقه بالا و پایین بردهام، زانوهایم قفل میکند...»
با کمک شما میتوانیم هزینههای درمان مادر و دختر را تأمین کنیم.
از زبان مادر:
شوهرم معتاد است و به امید خدا در حال ترک میباشد. در این مدت برای درمان خودم و خرج فرزندانم حسابی زیر بار قرض رفتهام.
با پرداخت بدهیهای این خانواده میتوانیم باری از دوش مادری بیمار و صبور برداریم.
همچنین با سپردن کارهای ساده تایپ و اکسل به او، میتوانید به اقتصاد خانواده کمک کنید.
از زبان دختر کلاس نهم:
با بیماری پدر و مادر و کمبود درآمد، من هم در طول سال یک شیفت و تابستان دو شیفت در مغازه کار میکنم. با این حال، درس میخوانم و معدل حدود ۱۸ دارم...!!!
یخچال این خانه، یادگار جهیزیه مادر است و دیگر قابل تعمیر نیست.با تهیه یک یخچال برای این خانواده، گرمای همدلی را هدیه کنیم.