مادر باردار با یک کلیه را نجات دهیم
از زبان مادر:
دو فرزند دارم و یک نوزاد در راه. برای توسعه کار فروش لوازم آرایشی، همراه شریکم قرض گرفتیم اما او کلاهبرداری کرد و فرار کرد؛ و من ماندم با بدهیها و خطر زندان.
برای پرداخت بخشی از بدهیها یکی از کلیههایم را فروختم، اما یکی از طلبکاران مهلتی نداد و من را روانه زندان کرد.
| ردیف | جنسیت | سن |
| 1 | پسر | 4.5 |
| 2 | پسر | 2 |
| 3 | توراهی (دختر) | 4 ماهه |
برای آزادی این مادر باردار و بازگشت او به کنار فرزندانش، به ۱۰۰ میلیون تومان نیاز داریم.
#روز_مادر
#مادر_باردار
یک مادر، یک دختر، یک قدم تا امنیت
از زبان مادر:
سالها پیش بهدلیل رفتارهای خشونتآمیز همسرم جدا شدم. اکنون با کار نظافت و درآمد ماهی ۲ تا ۳ میلیون تومان زندگی را میگذرانم. برای جابهجایی به خانه جدید حداقل ۵۰ میلیون تومان نیاز داریم و سه ماه اجاره عقبافتاده داریم (هر ماه ۷ میلیون تومان).
حمایت شما، ادامه مسیر آموزش و زندگی این دختر خواهد بود.
| ردیف | عنوان | مبلغ به میلیون تومان |
| 1 | سه ماه اجاره عقب افتاده | 21 |
| 2 | رهن خانه جدید | 50 |
| مجموع | 71 |
بدهیهای سنگین برای نجات جان پدر
از زبان دختر:
"پدرم به دلیل بیماری قلب و دیابت تا پیش از این نیز از کار افتاده بود. سه ماه پیش، رگهای قلب پدرم گرفت و در بیمارستان شهید رجایی عمل قلب باز انجام داد."
نجات از مرگ در دو روز:"بعد از عمل قلب، پزشکان اعلام کردند که او سنگ کیسه صفرا دارد و اگر فوراً عمل نشود، تنها دو روز بیشتر زنده نمیماند."
| ردیف | عنوان | مبلغ میلیون تومان |
| 1 | بدهی عمل جراحی حیاتی | 25 |
| 2 | بدهی هزینههای جانبی درمان | 10 |
| 3 | اجاره سه ماه خانه | 10 |
نجات از دستِ دردِ دست
از زبان مادر:"وقتی میروم لباس بشویم مچ دستم آنقدر درد میگیرد که گرفتن آب آنها برایم خیلی سخت است. درد میکشم و لباس میشویم اما چارهای نیست. موقع لباس شستن باید حواسم به نوزاد یک ساله ام هم باشد که بیتابی و گریه نکند."
سلامتی و آرامش را به دستان خسته این مادر هدیه دهی
مادران سرپرست خانوار با سختی تلاش میکنند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند، اما برای تأمین ارزاق و مایحتاج ضروری به کمک شما نیاز دارند.
هر کمک شما یک خانواده را حمایت میکند و یک کودک را با آرامش و تغذیه مناسب به مدرسه میفرستد.
۲۵۰ بسته ارزاق خانوادهها → ۵۰۰ میلیون تومان
فقط ۲۰ روز مهلت!
💬 از زبان مادر (صدای دلواپسی):
"کل مبلغ رهنی که داریم فقط ۱۵ میلیون تومان است و دیگر توان اجاره خانه جدیدی را نداریم. از وقتی صاحبخانه مستأجر جدید آورده، آرامش از ما گرفته شده است. یادم نمیرود دخترم زنگ زد و ماجرا را گفت، از شدت استرس قلبش درد میکرد. هر دو دختر دانشآموزم گریه میکنند و از بیخانمانی میترسند. برای اجاره یک خانه ارزان نیازمند کمک فوری هستیم."
| ردیف | جنسیت | سن/کلاس | معدل |
| 1 | دختر | یازدهم | ۱۸.۳۴ |
| 2 | دختر | هشتم | ۱۹.۷۴ |
| 3 | دختر | 4 ساله | - |
لطفاً اجازه ندهید آینده درخشان این دانشآموزان تحتالشعاع اضطراب بیخانمانی قرار گیرد.
«برکتِ فاطمی»
در این روزهای فاطمیه، یادمان هست که برنج برای بسیاری از خانوادهها پایهی اصلی سفرهشان است؛اما بعضی از همین خانوادهها حتی همین غذای ساده را هم همیشه ندارند.برای همراهی با آنها در روزهای پیشرو، میتوانید در پویش نذر برنج شریک شوید:
هر یک کیلو برنج میتواند سفرهای را گرم کند و دل خانوادهای را آرام .
عطر نذر فاطمیه با دلهای شما معنا میگیرد.
درگیر بیماری کبد + سکته مغزی + ...
از زبان پدر:
«کبدم سرب دارد و تحت درمان هستم. سابقه سکته مغزی دارم و پزشکان گفتهاند بخشی از سلولهای مغزم از بین رفته است. همسرم هم توان کار زیادی ندارد. روزی چند ساعت با هم خیاطی میکنیم و در مجموع ماهی حدود ۴ میلیون تومان درآمد داریم.»
دختر نگران بدهی پدر و بیماری خود
از زبان مادر:
ما ۷۰ میلیون تومان به برادر شوهرم بابت رهن خانه بدهکاریم. متأسفانه او برای این مبلغ، هر ماه از ما طلب سود (ربا) میکند و ما چارهای جز تن دادن به این مسئله نداریم. از خدا خواستم ما را از این بلا نجات دهد.
همسرم کارگر ساختمان است. سمعک او خراب شده و حتی هزینه ۳ میلیون تومانی تعمیر آن را ندارد.
بیایید دست در دست هم، این خانواده را از بند ربا و بدهی نجات دهیم.
درد یتیمی +خطر بیخانمانی
از زبان مادر:
هیچوقت آن روز را فراموش نمیکنم...۲۵ شهریور امسال بود که همسرم به علت عفونت ریه از دنیا رفت. کارگر بود و درآمد چندانی نداشت و حالا باید خانه را تخلیه کنیم و فقط ۱۰ میلیون تومان برای رهن داریم...
نگذاریم درد بیخانمانی به غم فقر و یتیمی اضافه شود.
خودکشی با 100 قرص...!!!
از زبان مادر:
شوهرم معتاد بود و سالها پیش ما را ترک کرد. حالا ماندهام و چهار دختر.
یکی از دوقلوهای ۱۸ سالهام سه بار خودکشی کرده؛ یکبار با خوردن ۱۰۰ قرص و ۱۰ روز در آیسییو بستری بود.
از ۳۰ میلیون رهن خانه، تنها ۱۰ میلیون مانده و من نگران آیندهی دخترانم هستم.
تنهایی + سوختگی...!!!
از زبان نوه 12 ساله:
پدر و مادرم بعد از تولدم رهایم کردند. حالا با پدربزرگ و مادربزرگ پیر و بیمارم زندگی میکنم. در بازی در کوچه صورتم سوخت و نیاز به درمان دارم.پدربزرگم به بیماری کرون روده مبتلاست و تودهای در روده او وجود دارد.
• غده در روده پدربزرگ، نیاز به تزریق دارو و آغاز درمان
• نوه رهاشده از سوی والدین، زندگی با پدربزرگ و مادربزرگ
• سوختگی صورت نوه، نیازمند درمان
• از یخچال به عنوان کمد در حیاط استفاده می کنند.
«برای دسترسی به اطلاعات کامل، دکمهی «بیشتر» را بزنید.»
خستگیِ مادری که دیگر جایی برای ماندن ندارد
از زبان مادر:
شوهرم معتاد و خلافکار بود تا جایی که سر از زندان درآورد. بعد از جدایی، من ماندم و چهار فرزند. قبلا در خانههای مردم کار میکردم، اما حالا دیگر توانم را از دست دادهام.
• دختر ۲۰ ساله: مبتلا به بیماری ریه، تعهد چندانی به خانواده ندارد.
• دختر ۱۸ ساله: دچار درد شدید پا، در دوران عقد
• دختر: دانشآموز کلاس ششم
• پسر ۴ ساله
«برای دسترسی به اطلاعات کامل، دکمهی «بیشتر» را بزنید.»
🕊 اردوی دیدار
در هفتهی اول آذرماه و همزمان با ایام فاطمیه دوم، خانوادههایی که حتی یک سفر ساده برایشان آرزوست، به پابوس کریمه اهلبیت (س) مشرف میشوند و توفیق زیارت مسجد مقدس جمکران را نیز مییابند.
در کنار زیارت، برنامهی تفریحی بازدید از باغ پرندگان ویژهی کودکان شرکتکننده برگزار میشود تا لحظاتی شاد و بهیادماندنی برایشان رقم بخورد.
تمامی این برنامهها با عشق و همت دانشجویان داوطلب و خادمین خیریه فردای سبز برگزار میشود.
پله برای مادر با دیسک کمر ممنوع!
از زبان دختر کلاس دهم:
«۹ سال پیش بود که پدرم بر اثر سکته قلبی ما را ترک کرد. حالا مادرم مانده و دیسک کمری که هر روز بدتر میشود. پزشک گفته بهدلیل پوکی استخوان، حتی نباید زمین بخورد. وقتی از مدرسه برمیگردم، همه کارهای خانه را خودم انجام میدهم...»
برای رهن خانهای بدون پله به ۶۰ میلیون تومان نیاز دارند.
یک پدر، یک فرصت دوباره
از زبان پدر:
با اینکه میگرن شدید دارم، تا مدتها با فروش گردو و خشکبار زندگیام میگذشت. اما یکبار بار خشکباری که خریده بودم بهخاطر بدقولی خریداران خراب شد. من ماندم و ۲۰۰ میلیون تومان بدهی… و حالا زندان...ستاد دیه ۱۰۰ میلیون تومان از این بدهی را تقبل کرده و ۱۰۰ میلیون تومان باقیمانده باید توسط خیرین پرداخت شود.
بیایید با هم، شادی بازگشت این پدر به خانه را رقم بزنیم.
از دوازدهسالگی کار کرد، حالا وقت آرامش اوست
از زبان عروس خانم:
از دوازدهسالگی کار کردم تا خرج مادر بیمار و برادر کوچکم را بدهم.اکنون که عقد کردهام، خانوادهی داماد بیشتر وسایل جهیزیه را خریدهاند، اما چند قلم ضروری مانند جاروبرقی و ظروف مانده که حدود ۴۰ میلیون تومان هزینه دارد،در حالی که حتی یک میلیون تومان هم نداریم و نمیخواهم در برابر خانوادهی داماد، شرمنده شوم.